بابام داشت با عصبانیت نصیحتم می کرد منم داشتم چایی میخوردم
یه دفعه گفت تو چیکاره ای ؟ منم با جدیت تمام چاییو بهش نشون دادم گفت : من یک کاپیتان هستم
هیچی دیگه 4 روزه به لطف مادرم تو راهرو میخوابم!!!!!!!!!!!!!!!!
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0